تن تن، کاپیتان هادوک و تیمی از دانشمندان اروپایی در یک کشتی قطبی به سمت اقیانوس منجمد شمالی حرکت می کنن که در اونجا یک آئرولیت ( بافت و ترکیبی ساخته شده از شهاب سنگ ) از یک فلز ناشناخته سقوط کرده. اما در حین سفر اونها متوجه میشن که کشتی دیگری به سمت شهاب سنگ عجیب در حال حرکت هستش و سفر آنها به یک ماجراجویی هیجان انگیز تبدیل میشه.
به طور رسمی، ستاره اسرار آمیز اولین کتاب تن تن هستش که به طور کامل از ابتدا با چاپ رنگی منتشر شده و فرمت اون به عنوان الگویی برای کتاب های بعدی ادامه داره: هر کدام 62 صفحه، یک صفحه عنوان با تصویر رنگی و یک جلد مقوایی با تصویری روی تمام سطح جلد.
Numa Sadoul یک نویسنده و هنرمند فرانسوی میگوید: «در داستان ستاره اسرار آمیز با چیزهای خارق العاده ای روبرو میشوید. نقاشی هایی وجود دارد که جلوه های بصری قابل توجهی را نشان می دهد. این کتاب صحنه های عجیبی دارد: اتمسفرهای قوی رویایی، اسرارآمیز،...»
اینجا خونه تن تنه، بفرمایید تو!
در سمت چپ، یک صندلی راحتی. وسط یک میز قهوه خوری چوبی و در سقف، یک لوستر طلایی رنگ. البته زلزله باعث شده تا حدودی نامرتب به نظر برسد.
ممکنه این بهترین زمان برای بازدید از آپارتمان تن تن واقع در خیابان لابرادور 26 نباشه. اما از آنجایی که این فرصت ممکنه دیگه پیش نیاد، فعلا قبول میکنیم.
گاو نر آماتور: نجوم
اولین دانشمندی که در ماجراهای تن تن ظاهر شد، پروفسور فوستل ( در فرانسوی: هیپولیت کالیس ) شخصیتی کاملاً جدی بود.
همونطور که هرکدوم از کاراکترها در ماجراهای تن تن تکیه کلام، لباس و رفتارهای خاص خودشون رو دارن، پروفسور هم از این قاعده مستثنا نیست و عاشق کارامله!
کاپیتان و عشق اول و آخرش...
هرژه با طنز فراوان به علاقه شدید کاپیتان هادوک به ویسکی میپردازد. در داستان ستاره اسرار آمیز هم به این موضوع میرسیم.
یکی از بهترین صحنه های این داستان، بارگیری ویسکی توسط کاپیتان قبل از سوار شدن به کشتی هستش؛ در مقابل کمیته انجمن ملوانان هوشیار که رئیس اون خود کاپیتان است.
او خود پیکارد نیست؟ چرا خودشه!
آگوست پیکارد دانشمندی سوئیسی بود که در دهه 30 و 40 در دانشگاه بروکسل تدریس می کرد. به گفته هرژه که هرازگاهی او را در خیابان می دید، او ایده من برای خلق پروفسور تورنسل بود.
حتی چندین بار انگیزه خودش از خلق تورنسل رو، اینگونه توصیف کرده:«هدف من خلق یک پیکارد کوچک بود. وگرنه مجبور می‌شدم کادر فریم‌های کتابم را بزرگ‌تر کنم!»
قبل از استفاده از هیکل خاص آگوست پیکارد برای خلق پروفسور تورنسل، هرژه او را در ستاره اسرار آمیز به نمایش گذاشت. با دقت نگاه کنید، او اولین نفر از سمت راست است!
نور، صدا، تصویر، حرکت!
هرژه از اون آدم‌هایی نبود که به نقاشی‌های خودش بباله. اما زمانی که با بخشی از کار خودش شگفت زده میشد، برای اون زمان بیشتری میذاشت. برای مثال، زمانی که کشتی در دریا می چرخه و تاب می خوره، تأثیر فوری این چرخش بر مسافرین رو نشون میده. این موضوع استعداد سینمایی و کارگردانی هرژه رو نشون میده.
سیب ها را تماشا کن! مرز سورئال
تن تن :"این باید جادو باشد!"
چند لحظه بعد از اینکه تن تن سیبی رو که خورده به پشت سرش پرتاب میکنه، درخت سیب عظیمی رشد میکنه و سیب هایی بزرگ روی سر تن تن میافتن.
این موضوع ادامه پیدا میکنه و هرژه با خلاقیت هرچه تمام تر صحنه های هیجان انگیزی رو به تصویر میکشه.
