این کتاب که در سال 1939 منتشر شد، یکی از زیباترین داستان های تن تن ( مخصوصا از نظر تصاویر ) هستش و داستان آن در آلمان میگذرد.

داستان اینجوری شروع میشه که تن تن یک کیف روی نیمکت پارک پیدا می کنه و این کیف او را به پراگ و سپس به سیلداویا میبره. در این داستان، تن تن پادشاهی را از سرنگونی یک "کودتا" فاشیستی نجات میده.

 یک اثر هنری بی نقص

جلد عصای پادشاه اتوکار که در زیر (در سمت راست) نسخه باز طراحی شده است، شایسته توجه کامل شماست.

عکس سمت چپ در واقع نسخه سال 1942 است که خود هرژه در نسخه بعدی ( سمت راست ) برای خوانا تر شدن عنوان کتاب آن را با پس زمینه کرم رنگ طراحی کرده است!

آن را با نسخه سمت چپ مقایسه کنید تا متوجه شوید که به لطف کاغذ پوستی که Hergé آن را در پس زمینه نوشته قرار داده است، عنوان لاتین خیلی بهتر به چشم می آید.

از دوقلوهای خرابکار تامسون چه خبر؟ چوب لباسی!

مثل همیشه اونها خلاقیت به خرج دادن و چوب لباسی رو همراه با لباس پوشیدن! این صحنه رو زمانی که بمب منفجر میشه متوجه میشیم.

البته که حتما در اون زمان مد روز بوده و برادران تامسون کار عاقلانه ای کردن البته اگه عقلی در کار باشه :)

اما بنظر میاد سال هاست که این اکسسوری منسوخ شده...

سیلداویا با Pleasurski!

سیلداویا را روی نقشه پیدا نمیکنید! این یکی از کشورهای خیالی هرژه است، با تاریخ و زبان خاص خود.

این کشور بر اساس زبان عامیانه بروکسلی، با کمی فرانسوی و هلندی ترکیب شده. مثلا واژه "politzski" برای "پلیس" !

مراقب گوش هاتون باشید

در اینجا برای اولین بار با مهم ترین بانوی ماجراهای تن تن، یعنی بیانکا کاستافیوره از میلان آشنا می شویم.

اولین برخورد او با تن تن واقعا جذاب نیست. تن تن هرگز چنین صدایی را نشنیده است.

خوشبختانه شیشه های ماشین نشکن هستند! خبرنگار بی باک ما ( تن تن ) مطمئنا در اولین فرصت فرار خواهد کرد.

هرژه همه جا هست، درست مثل آلفرد هیچکاک

همانطور که هیچکاک اغلب نقش کوتاهی در فیلم های خود داشت. هرژه در داستان هایش همین کار را می کرد. در عصای شاه اتوکار، هرژه دو بار ظاهر می شود.

او در هنگام دستگیری تن تن توسط گارد سلطنتی و یکبار در هنگام ارائه فرمان پلیکان طلایی به تن تن توسط پادشاه موسکار دوازدهم حضور دارد.

بالاخره پیدا شد!

این عصا در واقعیت وجود دارد و حتی هرژه نیز از آن آگاه نبود. در سال 1976، هنگام بازسازی کلیسای جامع ویتوس، در داخل قلعه پراگ، برخی از اموال سلطنتی اتوکار دوم، پادشاه بوهمیا (1230-1278) کشف شد.

بله عصای اتوکار واقعا وجود خارجی دارد و یک گنج واقعی است که قدمت آن به پنج قرن پیش می‌رسد...»

(Numa Sadoul, Tintin and I, Ed. Casterman, p155).