صحنهای مهم در هفت گوی بلورین
در این ویگنت (صحنه تصویری) از کتاب هفت گوی بلورین کاپیتان هادوک دیگر یک ملوان معمولی نیست. لباس رسمی پوشیده، مونوکل ( عینک تک چشمی ) زده، و کاملاً مرتب و موقر نشسته است .
او پشت فرمان یک لینکلن زفیفر زرد درخشان (مدل ۱۹۳۸) نشسته و با لذت رانندگی میکند؛ درست مانند یک لورد صاحب قلعه. تنتن و پروفسور تورنسل هم در کنار او نشستهاند، گویی بخشی از یک مراسم رسمیاند. در این صحنه هیچ دیالوگی رد و بدل نمیشود، اما همه چیز با تصویر گفته میشود.
انتخاب دقیق خودرو
این خودرو تصادفی انتخاب نشده است: لینکلن زفیفر ۱۹۳۸، یک خودروی آمریکایی با طراحی آیرودینامیک و شیکی که هرژه آن را با دقت از عکسهای La Revue Ford (آگوست ۱۹۳۸) طراحی کرده و حتی پلاک واقعی آن (۳۹۷۲) را در کتاب تکرار کرده است.
بدنهی روان، جلوپنجرهی باریک و طراحی ویژه برای سرعت، ویژگیهایی هستند که نشاندهنده قدرت، راحتی و شیکپوشی این خودروست—ویژگیهایی که با تصویر جدید هادوک همخوانی دارند.
نماد تحول کاپیتان هادوک
لینکلن زفیفر تنها ماشینی است که واقعاً متعلق به هادوک است—برخلاف ماشینهایی که قبلاً سوارشان بود یا از دیگران قرض گرفته بود. این خودرو نمادی از آرامش، وضعیت اجتماعی جدید و رفاه واقعی برای اوست .
هادوک که در گذشته ملوانی بداخلاق و مست بود، حالا مالک و رانندهی این سدان زردشده است؛ نشانهای واضح از تحول او به یک «لورد محترم» .
خودرو بهعنوان ابزار داستانی
هرژه فقط از زفیفر بهعنوان یک خودرو استفاده نکرده؛ بلکه آن را بهعنوان ابزار روایت بهکار گرفته. این ماشین در چندین صحنه تکرار میشود و به نمادی بصری و استعاری برای شخصیت جدید هادوک تبدیل میشود؛ نه با کلمه، بلکه با زبان تصویر و سکوت معنابخش .
نتیجهگیری
این سدان زرد رنگ با طراحی شیک و عقبنشینی آرام، نمادی بیکلام از تغییر هادوک است: از ملوانی عصبی و بیقرار به مردی آرام، با شأن اجتماعی بالاتر و اختیاری واقعی.
*سدان: (به انگلیسی: Sedan) به خودروهای سواری معمولی یا اصطلاحاً صندوقدار میگویند که دارای سقف ثابت، صندوق عقب مجزا و دو ردیف صندلی بوده و میتواند دو یا چهار در داشته باشد. سدان متداولترین شکل طراحی بدنه خودرو است.