جولیون وگ یا به فرانسوی سرافین لامپیون
یکی از جذابیت های ماجراهای تن تن، توانایی هرژه در بازتاب دنیای واقعی است، نه تنها مکانها، بلکه بهویژه مردم با مشاغل و شخصیت های مختلف.
جولیون واگ اولین بار در ماجرای تورنسل The Calculus Affair ظاهر شد؛ زمانی که پروفسور درحال آزمایش اختراعش بود و با صدای مهیبی که حاصل آزمایشش بود، شیشه های قصر مولینسارت و همچنین ماشین آقای جولیون وگ که در نزدیکی آنجا بود شکست و باعث ورود او به کاخ شد.
نام گذاری
هرژه پس از فکر کردن بسیار، نام لامپیون به معنای فانوس چینی را برای شخصیت جدیدش انتخاب کرد. طبق معمول او اسامی مختلفی از جمله کرامپون را فهرست کرد اما به دلیل اینکه آن را خیلی صریح و خشن میدانست انتخاب نکرد.
به هرحال او نام لامپیون را نهایی کرد و مترجمان انگلیسی نام او را جولیون واگ گذاشتند.
شغل
جولیون واگ فروشنده بیمه ای است که با تبلیغ و فروش بیمه نامه های ناخواسته هرکسی را در هرموقعیتی که ملاقات می کند آزار می دهد.
داستان خلق جولیون وگ
در طی مصاحبه ای هرژه درمورد خلق این شخصیت اینطور میگوید: "من مدت ها پیش مدل واگ را پیدا کردم. در طول جنگ، زمانی که در بویتسفورت زندگی می کردم، شخصیتی را ملاقات کردم که برای فروش بیمه آمده بود.
هرژه همچنین گفت که یکی از ویژگیهای خاص برخی از افراد در بروکسل این است که «هم کمربند و هم بریس میبندند» که به گفته او «یک حس امنیت مضاعف برای فروشنده بیمه است».
خانواده جولیون وگ
خانواده واگ بسیار بزرگ و شلوغ هستند. زن، بچه ها و...
در داستان ماجراهای تورنسل The Calculus Affair زمانی که تن تن و کاپیتان هادوک قصر مارلین اسپایک ( مولینسارت ) را ترک میکنند تا به دنبال پروفسور بروند، جولیون وگ بدون دعوت و بدون اجازه، همراه با خانواده پر جمعیتش و هفت تا بچه به قصر می آیند.
شخصیت از خودراضی و پرحرف
اعتماد به نفس بی حد او، لبخند همیشگی و مونولوگ های بی پایان او کافی است تا هرکسی مخصوصا کاپیتان هادوک را خشمگین کند.
البته هرژه واگ را جوری شخصیت پردازی نکرده تا نفرت انگیز باشد و خودش میگوید: "او مرد بدی نیست، اما از خودش بسیار راضی است و بنابراین حرص بقیه را در میاورد." ویژگیهای واگ کاملاً برعکس ویژگیهای تن تن است.
پرحرف و پر از ادعا
مانند بسیاری از لاف زن ها، واگ نیز یک ترسو است. وقتی لیوان ویسکیاش بدون هیچ دلیلی میشکند، آشفته میشود و آن را به عنوان نشانهای برای پوشیدن ژاکت و کتش و رفتن میبیند.همچنین یک اشاره کوچک به آبله مرغان توسط پروفسور تورنسل باعث شد او و خانواده اش چمدان های خود را بسته و با عجله مارلین اسپایک را ترک کنند.
شوخی آخر
آخرین صحنه ای که هرژه از واگ طراحی کرد، طبق معمول پوزخند میزند و پاپیوناش را میچرخاند و مربوط به طرح های اتود داستان تن تن و هنر الفبا هستش که پس از مدتی طولانی، او به مارلین اسپایک بازمیگردد. او مجسمه ای از حرف H را که هادوک خریده بود میبیند.
سپس می پرسد که این مجسمه برای چیست؟ و احتمالا میخواهد در ادامه پیشنهاد بیمه کردن مجسمه را به هادوک بدهد.
کاپیتان از این سوال آزرده می شود: "این یک اثر هنری و یکی از حروف الفبا است و اصلاً برای هیچ چیز نیست. "
واگ با شنیدن این پاسخ، به عنوان آخرین صحنه ای که از او میبینیم، از قصر خارج میشود.