لوگوی بگوسیب
begooseeb logo
۰

ارسال رایگان سفارشات بیشتر از ۷ میلیون با پست

ون گوگ و نامه هایی که بوی رنگ میدهند

در این وبلاگ، گلچینی از چند نامه مشهور ونسان ون‌گوگ به برادرش تئو آورده شده، همراه با توضیح و تحلیل کوتاه، تا خواننده به عمق رابطه و دنیای درونی این هنرمند بزرگ برسد.

هیچ‌کس همان‌قدر که تئو، برادر ون‌گوگ، به او نزدیک بود، رنگ‌ها را نمی‌فهمید. نامه‌های ون‌گوگ به تئو، فراتر از مکاتبه‌اند؛ تکه‌هایی از روح، خرده‌ریزه هایی از امید، اندکی نور، و گه‌گاه قطره‌هایی از شب.

در ادامه، چند نامه از ون‌گوگ را می‌خوانید. نامه‌هایی که هنوز بوی رنگ روغن، بوی گندمزار، و بوی تنهایی می‌دهند...

 

نامه های ون گوگ به برادرش تئو

 

نامه اول | سپتامبر ۱۸۸۰ – آغاز راه هنری

«تئو،
تصمیم گرفتم نقاش شوم. نمی‌دانم چه می‌شود، ولی تنها چیزی که آرامم می‌کند همین است.
شاید دیر شروع کرده باشم، اما اگر هر روز بکشم، شاید روزی بفهمم چه معنایی دارد دیدن.»
اثر مرتبط: نقاشی‌های اولیه از معدنچی‌ها، ۱۸۸۱
 تحلیل: آغاز رسمی مسیر هنری ون‌گوگ، پس از دوره‌ای از سرگردانی شغلی و عاطفی. این نامه نقطه عطفی در زندگی اوست: تصمیم به تبدیل شدن به «نقاش انسان‌ها».

 

نامه دوم  | پاییز ۱۸۸۲

«تئو

من در گل‌ولای زندگی می‌کنم. ولی گمان نکن که گم شده‌ام. دارم آدم‌هایی را می‌کشم که گرسنه‌اند، پیرند، یا در خیابان افتاده‌اند. این‌ها حقیقت‌اند، نه خیال.
می‌خواهم هرچه هست، بی‌نقاب بکشم. حتی اگر چرک باشد.»
اثر مرتبط: "کفش‌ها"، ۱۸۸۶
تحلیل: این نامه نشان‌دهنده گرایش ون‌گوگ به واقع‌گرایی خام است؛ او می‌خواست زندگی را همان‌طور که هست نشان دهد، حتی اگر زشت یا تلخ باشد.

 

محصولات ونگوگ

 

 نامه سوم | ژانویه ۱۸۸۹

«دیروز، گوشم را بریدم. می‌دانم که دیوانه به نظر می‌رسم. ولی تنها می‌خواستم سکوت کنم. گوش دادن هم گاهی درد دارد.»
اثر مرتبط: "پرتره با گوش بریده"، ۱۸۸۹
 تحلیل: لحظه فروپاشی ذهنی ون‌گوگ با صداقت در این نامه عیان است. او به جای پنهان کردن، در اثرش هم آشکارش کرد.

 

نامه چهارم | مه ۱۸۸۹ - آسایشگاه سن‌پل

«تئو،
امشب آسمان پرستاره بود. ستاره‌ها در آبیِ تیره می‌رقصیدند. حس کردم هنوز چیزی هست که مرا زنده نگه می‌دارد.»
اثر مرتبط: "شب پرستاره"، ۱۸۸۹
تحلیل: لحظه‌ای نادر از آرامش در زندگی ون‌گوگ. این نامه و نقاشی، تجسم امید در دل آشوب‌اند.

 

نامه پنجم | ژوئن ۱۸۹۰ – چند هفته پیش از مرگ

«اگر روزی مردم، بگذار بگویند: او با قلم‌مو زندگی کرد.
گندمزار را تمام کردم، ولی باد همچنان می‌وزد...»
اثر مرتبط: "گندمزار با کلاغ‌ها"، ۱۸۹۰
تحلیل: این نامه احتمالاً آخرین پیام اوست. در این اثر، مسیرهای بن‌بست، آسمان سنگین و کلاغ‌هایی که می‌روند، همه نشانه‌اند. مرز زندگی و مرگ، این‌جا باریک است.

 

نامه ششم (ناتمام) | ۲۳ ژوئیه ۱۸۹۰ – آخرین نامه ون‌گوگ

تئو،
همان‌طور که تو نوشتی، همیشه در هنر چیزی هست که ما را تسکین می‌دهد.
من در حال کار کردن هستم، سخت‌تر از همیشه.
کارهایم را می‌بینی – آن‌ها به خودی خود صحبت می‌کنند، حتی اگر من دیگر نتوانم حرف بزنم.
احساس می‌کنم شکست خورده‌ام. اما می‌خواهم باور داشته باشم که تلاش من، و آنچه بر بوم گذاشته‌ام، بی‌ارزش نبوده...

(در این‌جا نامه قطع می‌شود. هیچ جمله‌ بیشتری نوشته نشده است.)
اثر مرتبط: "ریشه‌های درخت"، ۲۷ ژوئیه ۱۸۹۰

تحلیل: این آخرین نشانه‌ی کتبی از ون‌گوگ است. لحنش تلخ، اما متواضعانه است. او باور داشت که اگرچه از درون فروپاشیده، اما نقاشی‌هایش شاید راهی برای ماندن در جهان باشند. جمله‌های نیمه‌تمام، گویی آخرین ضربه‌های قلم‌موی ذهنی‌اند که خسته بود.

 

نامه های ونگوگ

 

نتیجه‌گیری:

شش نامه، شش لحظه از زندگی کسی که با قلم‌مو سخن می‌گفت، و با نامه آرام می‌گرفت. از تصمیم به نقاش شدن، تا واپسین جملات زندگی.
شاید ون‌گوگ هیچ‌گاه ندانست که بعد از مرگش، این کلمات و رنگ‌ها، تبدیل به روشنایی شب‌های تار دیگران خواهند شد.

نامه‌هایی که اگرچه روی کاغذند، اما از آن‌ها بوی رنگ روغن، صدای باد میان گندم‌ها و شب پرستاره را میتوان حس کرد.

۰
از ۵
۰ مشارکت کننده

​تازه ترین محصولات

سبد خرید

رمز عبورتان را فراموش کرده‌اید؟

ثبت کلمه عبور خود را فراموش کرده‌اید؟ لطفا شماره همراه یا آدرس ایمیل خودتان را وارد کنید. شما به زودی یک ایمیل یا اس ام اس برای ایجاد کلمه عبور جدید، دریافت خواهید کرد.

بازگشت به بخش ورود

کد دریافتی را وارد نمایید.

بازگشت به بخش ورود

تغییر کلمه عبور

تغییر کلمه عبور

حساب کاربری من

سفارشات

مشاهده سفارش