در کوسه های دریای سرخ یا انبار ذغال سنگ ( با ترجمه یونیورسال ) کاپیتان هادوک به سختی میتواند باور کند، اما قاچاق انسان واقعاً وجود دارد، حتی در قرن بیستم (و حتی امروز در قرن بیست و یکم). کوسه های دریای سرخ پرده از تجارت و برده داری مدرن برمی دارد. هرژه در جریان همه اتفاقات سیاسی و اقتصادی بود و به سبک خودش، اتفاقات واقعی را در ماجراجویی قرار داد.
پایان در شروع
در ادبیات، داستان معمولاً از آخر شروع نمیشود و کمیک استریپها نیز معمولاً با کلمات «پایان» شروع نمیشوند. ولی با این حال، هرژه داستان کوسههای دریای سرخ را اینگونه آغاز میکند.
داستان جلد
جلد کتاب صحنه ای دراماتیک را به خواننده القا می کند. آب متلاطم سبز و سفید در تضاد کامل با ناحیه سیاه است که تصویر مرکزی را قاب می کند. همچنین حروف سفید عنوان این کنتراست را بیشتر می کند.
اکشن
تصویر صفحه عنوان ما را مستقیماً به دنیای اکشن میبرد. هرژه تصمیم گرفت که خواننده را پشت دوربین دوچشمی و یک پریسکوپ برای عکس اول کتاب بگذارد که تداعی کننده نبرد دریایی است.
ژنرال آلکازار
کاپیتان هادوک که با تن تن از سینما بیرون می آید، با یک آشنای قدیمی به نام ژنرال آلکازار برخورد می کند. موقعی که آلکازار با عجله خداحافظی میکند، کیفش میافتد و تن تن و هادوک عکس هایی از هواپیماهای جنگنده را در آن پیدا می کنند.
همانطور که آنها سعی می کنند کیف پول را به آلکازار برگردانند، متوجه می شوند که آلکازار در مورد محل اقامت خود دروغ گفته است. آنها همچنین متوجه می شوند که او در تلاش برای بیرون راندن رقیب خود، ژنرال تاپیوکا، هواپیماهای نظامی می خرد.
رکورد تعداد کاراکترهای بازگشتی
کوسه های دریای سرخ یک رکورد دارد: کتابی است که در آن بیشترین تعداد شخصیت های فرعی در ماجراهای تن تن دوباره ظاهر می شوند: ژنرال آلکازار (و رقیبش)، عبدالله، محمد بن کالیش عزاب (و رقیبش)، دکتر مولر، اولیویرا دا فیگویرا، راستاپوپولوس، جولیون واگ، بیانکا کاستافیوره، آلن تامپسون، نستور، داوسون...
یک تازه وارد جسور - پیوتر اسکات
هرژه یک خلبان استونیایی به نام اسکات را در این داستان معرفی می کند.همچنین شخصیت را بعداً در داستان پرواز 714 به سیدنی بازمی گرداند. اسکات موفق می شود توهین جدیدی را در کاپیتان هادوک ایجاد کند: "بمب افکن در حال حرکت!"
شما می توانید کاپیتان هادوک را به سمت آب هدایت کنید...
در کافه ای نه چندان دور از هتلی که ژنرال آلکازار می گوید در آن اقامت دارد، تن تن دو عدد آب معدنی سفارش می دهد. اما کاپیتان هادوک نوع دیگری از نوشیدنی را دوست دارد. او از غیبت کوتاه تن تن استفاده می کند و تماسی میگیرد تا برای خودش یک لیوان از مشروب مورد علاقه اش سفارش دهد.
اگر تن تن به اندازه خواننده دقت می کرد، متوجه می شد که در زمانی که او نبود، یک لیوان اضافی روی میز اضافه شده و به نظر نمی رسد که حاوی آب باشد.
سنگ برای نجات
پلنگ ممکن است سریعترین و خشنترین حیوان در حیات وحش باشد اما با سنگی که روی سرش میافتد، قابل مقایسه نیست. البته او این تصور را دارد که میلو اورا به این وضع در آورده...
همانطور که پلنگ لنگان لنگان و شکست خورده دور می شود، میلو در آغوش تن تن می لرزد. اما حتی چنین ترسی برای تکان دادن دهانش کافی نیست و استخوان را ول نمیکند.
روی پتو یا زیر پتو؟!
آلن دقیقاً میداند که دارد چه میکند وقتی از کاپیتان هادوک این سؤال وسواس آور را میپرسد: موقع خواب ریشت را روی پتو میزاری یا زیر پتو؟
در بطن آلن، یک ذهن باهوش و حیله گر نهفته است که قادر است با چند کلمه ساده، دشمن خود را تحریک کند.
دکتر آلن بمبارد
در دهه 1950، عموم مردم از داستانهای ماجراجویانه واقعی سیر نمیشدند و روزنامه ها مقالاتی در مورد ماجراهای علمی منتشر کردند. هرژه در مورد سفر دکتر آلن بمبارد در اقیانوس های جهان با یک قایق کوچک مطالعه کرد. بعدها هرژه نام دکتر بمبارد را در کوسه های دریای سرخ نوشت: در صفحه 36 تن تن به تکنیک های بقای دکتر اشاره می کند.